<!-- Calendar by www.۱abzar.com ---> <script type=۳۴;text/javascript۳۴; src=۳۴;http://۱abzar.ir/abzar/tools/ruznama/?mod=۲۳۴;></script><div style=۳۴;display:none۳۴;><h۳><a href=۳۴;http://www.۱abzar.com/abzar/ruznama.php۳۴;>&#۱۵۷۸;&#۱۶۰۲;&#۱۶۰۸;&#۱۷۴۰;&#۱۶۰۵; &#۱۵۸۸;&#۱۶۰۵;&#۱۵۸۷;&#۱۷۴۰;</a></h۳></div> <!-- Calendar by www.۱abzar.com --->
آب را گل نکنیم
آب را گل نکنیم : در فرودست انگار، کفتری می خورد آب . یاکه در بیشه دور، سیره ای پر می شوید . یا در آبادی، کوزه ای پر میگردد . آب را گل نکنیم : شاید این آب روان، می رود پای سپیداری، تا فرو شوید اندوه دلی . دست درویشی شاید، نان خشکیده فرو برده در آب . زن زیبایی آمد لب رود، آب را گل نکنیم : روی زیبا دو برابر شده است . چه گوارا این آب ! چه زلال این رود ! مردم بالا دست، چه صفایی دارند ! چشمه هاشان جوشان، گاوهاشان شیر افشان باد ! من ندیدم دهشان ، بی گمان پای چپرهاشان جا پای خداست . ماهتاب آنجا، می کند روشن پهنای کلام . بی گمان در ده بالا دست، چینه ها کوتاه است . غنچه ای می شکفد، اهل ده با خبرند . چه دهی باید باشد ! کوچه باغش پر موسیقی باد ! مردمان سر رود، آب را می فهمند . گل نکردندش، مانیز
- ۹۳/۱۰/۲۴